نقلی و دریا...
روز سه شنبه مصادف با روز پدر با مامانینا و خواهر جونم(فاطمه و آقا امین) رفتیم شمال خاله فیروزه جونم یه ویلا در چابکسر گرفته بود قرار بود با مامانمینا صبح زود حرکت کنیم که به دلالیلی ساعت ۱۱ حرکت کردیم و از مامانینا جا موندیم اول رفتیم ورودی جاده چالوس که دیدیم شلوغه و بعد رفتیم جاده ی رشت..... و این بود آغاز اشتباه ما وسطای جاده بودیم که بابا جونم زنگ زدن و گفتن ویلا چاکسر محمود آباده نه چابکسر هر چی میرفتیم نمیرسیدیم هوا هی تاریک و تاریک و تاریکتر میشد تمام استان گیلان و مازندران رو زیر پا گذاشتیم بعد از ۱۳ ساعت ناقابل ساعت ۱۲ شب رسیدیم ویلایی که فقط سه ساعت و نیم با خونمون فاصله داشت واقعا واقعا ...